این روزها هیچ چیز سرجایش نیست
جز تو...که عجیب جا گرفته ای کنج دلم......
این روزها هیچ چیز سرجایش نیست
جز تو...که عجیب جا گرفته ای کنج دلم......
تــو مــال منـی
خــودم کشــفـت کـردهـ ام
تــو بـا مـن می خـنـدی
بــا مـن گـریـهـ می کـنـی
درد دلــت را بـهـ مـن می گـویـی
دیـــــوانـــــهــــ !
دلـــت بـــرای مـــن تــنــگ می شــــود
ضـــربـان قـلـبـت بـا مـــن بـالا مـی رود
بــا ســــــکـوتم، بــا صـــدایــم
بــا حـضـــورم، بـــا غــیـبـتم ..
تــو مــال منـی
ایــن بــلاها را خـــودم ســرت آوردم
بـــهـ مــن می گویی دوســـتـت دارم
و دوســـت داری آن را از زبان مــــن فـقـط "مـــن" بشــنـوی
بــرای کــهـ مــی تــوانـی مـثـل بــچـهـ هــا خــودت را لـــــوس کنی،
نــازت را بـخـرد ، و بــهـ تـــو دـست نـزنـد ؟
چــهـ کســی بـا یـک کـلـمـهـ ، بــا یــک نــگـاهــ ، دلــت را می ریــزد ؟
بــعــد خــودش جــمــع می کند و ســـر جــایــش مــی گذارد ؟
چــهـ کســی احســاسـت را تـر و خشـک می کند ؟
اشــکـت را درمــی آورد ، بــعـد پــاک مــی کـنـد ؟
چــهـ کــســی پــیــش از آن کـهـ حــرفت را شـــروع کنی تا تــهـ آن را نـفــس می کشد؟
دیـــــوانـــــهــــ !
مــن زحمتت را کشــیـدهـ ام تــا بـفـهـمی هــــنـوز مــی توانی انـتـظار بکشـی
تــپـش قـلـب بگیری ، عـــاشــــق شوی
تــو حــق نداری خـــودت را از مــن و مـــن را از خــودت بگیری
تــو حــق نداری " خــودت " را از خــودت بگیری
مــن شــکایت مــی کنــم از طــرف هــر دویـمان از تـو بـه تــو
چــهـ کســی قـلـب مـــرا آب و جــارو مــی کند
دانــهــ مـی پاشد تا کـلـمـات مثل کبوتر از ســر و کول مـن بالا بروند ؟
چـهـ کسـی همـان بلاهایی که مــن سـر تـو آوردم ســر مــن آوردهـ ؟
مــن مـــال تـــــــوام دیـــــوانـــــهــــ !
زحــمتــم را کشــیــدهـ ای
کشـــفم کردهـ ای
دســــتت را بهـ مــن بدهـ
+بچه ها چند روز دیگه میریم شمال....
دوستون دارم
فعلا
عمیق ترین درد زندگى مردن نیست.
بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگى است که مجبورى آخرش را با جدایى به سرانجام برسانى
تـمام غصه ها از همان جایی آغاز می شوند که،
ترازو بر می داری می افتی به جان دوست داشتنت .
انـدازه مـی گـیـری !
حسـاب و کـتـاب مـی کـنـی !
مقـایـسـه مـی کـنـی !
و خدا نـکـنـد حسـاب و کـتـابـت بـرسـد بـه آنـجـا کـه زیـادتر دوستش داشته ای ،
کـه زیـادتـر گذشـتـه ای ،
که زیـادتـر بـخـشـیـده ای ،
به قـدر یـک ذره ،
یک ثانیه حتی !
درست از همانجاست که توقع آغاز می شود
و توقع آغاز همه ی رنج هایی است که به نام عشق می بریم…!
وقتی خسته ام ٬
وقتی کلافه ام٬
وقتی دلتنگم٬
وقتی عصبانیم٬
بشقابها را نمی شکنم٬
شیشه ها را نمی شکنم٬
دل ت را،
دل ت را هم نمی شکنم!!!
در این دل تنگی ها
زورم به تنها چیزی که میرسد این بغض لعنتی است....
من زنم ...
هویجوری تو خونه نشسته بودیم که خاله گفت میاین بریم؟ما هم رفتیم...
اول رفتیم خونه مادرجون تا از اونجا همه با هم بریم....محمد هم اونجا بود...این مامانمم هی اصرار کرد ک بیا
اونم چایی معطل قند پاشد اومد.......
اونقد از دستش خندیدیم ک نگو......
البته من ازش اصلا خوشم نمیاد...
همش کلافه بودم...دلم براش تنگ شده بود....از صب حتی 1دونه اس هم نداده بود...
شب ک برگشتیم کلی زنگ زد و.........
اما من ج ندادم....
وقتی هم دادم خیلی باهاش سرد بودم......دلم براش سوخت...
با یه بدبختی خوابیدم...بعدش دیدم ساعت 4 اس داده بود از اون عشقیا.....
شاید ماه رمضون بیاد اینجا....
+شيطان نيستم ...
فرشته هم نيستم٬
خـُدا هم نيستم...
فقط دختـرم ؛
از نوع ِ ساده اش
حـوّاگونه فكر مـي كنم ؛
فقط به خاطر يكــ " سيب " تا كجا بايد تاوان داد؟؟؟
ببخشین الان از خواب بیدار شدم!!
وای که چقد گرم شده هوا...حالا خوبه خونه ی ما یه جوریه ک زیاد گرم نمیشه..اما وقتی میری بیرون
اتیش میگیریم!!!
صب که نه!!!ظهر که از خواب بیدار شدم با مامی رفتیم 95.....وای که چه خبر بود
یه عالمه خرت و پرت خریدیم!!!!!!چه بوی خوبی میومد اونجا!!!از در که وارد میشدی بوی عرق و......
میخورد تو صورتتمنم صبحونه هنوز نخورده بودم !!!ینی حالم شده بود :
خوب عزیزه من،خانم من،اقای من،رعایت کن!!!
به بقیه هم حق زندگی بده
هفته ی دیگه..از پنجشنبه تا شنبه میریم ارتکند!!یه جاییه نزدیکی کلات!!
تا حالا نرفتیم...این شوهرخاله ی گرامی اصرار کردند که بریم....وای خیلی این شوهرخاله یک دندس!
اما خیلی باحاله!
حالا مشکل اینه که اونجا اصلا گوشیا انتن نمیده!!
فک کن
دیگه چاره ای نیس!!!اینم یدونه از اون وضعیت های سختی که من عاشق قرار گیری در ان هستم!!!
جمله رو داری؟
همیشه دوس داشتم موقعیت های سختو!!!تا روی صبر و استقامتم کار میکنم!!
همیشه تو این فکرم اگه(م)زن گرفت چیکار کنم؟کلا همچین ادمه خل وضعی هستما
+دلم تنگ شده
نبودنت !
+همین که میگى منو بیشتر از اون دوست دارى؛
یعنى هنوز به اون فکر میکنى…
همین براى ترسیدن من کافیه!
+دیشب با بارون مسابقه دادم،
اون بارید و من گریه کردم،
باهاش از تو حرف زدم..........
اون دلتنگ خورشید شده بود ومن دلتنگ تو....!!!!
+هرچقــــدر فرامــــوش کنی
عشــــق را" حــــال مـــن خـــــــوب اســت
(*-*):سخته وقتی تو اس ام اس ازت میپرسه خوبی؟
تو هم با بغضخوبم مرسی تو خوبی؟
+ماندگارترین دیالوگ پرویز پرستویی در فیلم مارمولک....(فک کنم تولدشونه)
شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد
اما درهای رحمت خداوند همیشه به روی شما باز است ...
و این قدر به فكر راه های دررو نباشید ... !!
خدا كه فقط متعلق به آدم های خوب نیست
خدا، خدای آدم های خلافكار هم هست
فقط خود خداست كه بین بندگانش فرقی نمیگذارد
او: اند ِ لطافت
اند ِ بخشش
اند ِ بیخیال شدن
اند ِ چشم پوشی و رفاقت است ..
از فرط بیکاری،با هرکی میشه میچتیم!!!!!
به همه ی وبلاگا سر میزنیم و نظر میدیم.....
هی اس ام اسای گوشیمو میخونم!!!ویرایش میکنم!!دنیایی داریما!!
تنها کسایی که اس میدن:2نفر بیشتر نیستن!فری و میمی
میمی که فقط شبا!
دیشب بهش گفتم باباجان،یکم بیشتر باش!!(یعنی کم پیدایی)
حالا از صب گیر داده هی میگه پری سلام!!!سلام تنها!واااااای که میخام خفش کنم!
دیشب قول دادم که زود نرنجم!عصبانی نشم!!غرغر نکنم!انتظار نداشته باشم که دیگران مطابق میلم
رفتار کنن!!!!
بعـــــــــله!
دوس دارم گوشیمو عوض کنم....5ساله که دارمش!از این گوشی خوشلا میخاام
میمی میگه برات میخرم اما بابا رو چیکا کنم؟؟؟؟؟؟؟
بهش میگم پدر عزیز من خودم پول دارم بذار بخرم.......میگه نه!!!
ای بابا!!!
دلم مسافرت میخاد!!اما مجبوریم تا تموم شدن امتحانای ابجی صب کنیم!
شاید بریم قشم....
دایی و متلقاتش امروز میرن قشم با قطار.....
بچه ها؟؟؟؟؟؟؟
iDتونو بزارین تا با هم بچتیم....عکسای همو ببینیم..
پ.ن:همشهریه گلم؟؟؟؟؟من اصلا منظورم تو نبود...ببخشین
با هزاران ترس و لرز و دلهره.......خدایی خیلی استرس داشتم....
حالا مامانم هم یکم دلداری نمیده ادمو.....هی میگف هرچی بیاری حقته...کم خوندی......
میخاستی بییشتر بخونی....حالا هی بهش میگم مامان جان هنوز ک معلوم نیس...!
اصلا تمام فامیل میگفتن تو قبول نمیشی(از بس ک سرخوشم)
بابام میگف:ندا این درخت انگورو میبینی؟؟؟؟؟وقتی اومدی واسه شهریور امتحان بدی،انگوراش میرسه!
اصلا یه وعضی داشتیم ما!
روی همشون کم شد!
حالا هی زنگ میزنن بهم تبریک میگن....انگار ک هسته اتم رو شکافتم!:دی
بعله دیگه!
واسه تابستونم برنامه دارم....
1-هرروز صبح برم پارک تنهایی!
2-برم کلاس acdl1 یا کرل یا فری هند..!
3-برم کلاسای علوی ،درسای سال بعدمو بخونم!
4-برم کتابخونه!
*البته اینا همش در حد حرفه و هنوز تصمیم جدی نگرفتم!!!
پ.ن:اخییییش بلخره تموم شد!خداجون تنکیو
پ.ن:بدم میاد از نظرای بی مورد!!فقط در مورد مطلب نظر بدین...ای بابا!!!وگرنه اصلا ندین
پ.ن:بچه ها ایدیتونو بزارین..
امروز دیگه همه چی تموم شد!!
بعله!
درس و مدرسه و درس نخوندنا و دعواها و قهر و اشتیا......
امروز اخریت امتحان بود...سریع امتخانو دادم و بعدشم با بچه ها تو مدرسه و کوچه هاش
ولو بودیم....یه دنیا عکس و فیلم گرفتیم...
تو کوچه ی مدرسمون یه در قدیمی هست که ما اصلا فکر نمیکردیم کسی تو اون خونه(اصلا نمیدونستیم خونه
باشه)زندگی کنه!!!
به فری و شادی گفتم بریم باش عکس بگیریم....
حالا این فری خانوم هم وحشتناک شر میباشد،افتاد به جون این دره که بازش کنه.....
وای با مشت و لگد و ....
میخواستیم عکس بگیریم که یهو یه مرده درو باز کرد!!!!!!!!
همه فرار کردیم.....
فری باور نمیکرد مه ادم باشه!فک میکرد روح بوده!!وااااای مرده یه فحشایی میداد
وحشتناک بووووووووووود......
تقریبا همه رفته بودند و ما هم تو مدرسه بودیم.......بچه ها یکی یکی رفتن....
تو راه برگشت تمام خاطره هام اومد جلو چشام......
تمام اون روزایی که با بی حوصلگی.....و خابالویی و خوشالی میرفتم مدرسه از جلو چشام رد میشد....
اولای مهر،با دایی اومده بود،من........نسترن همه و همه رو مرور میکردم.....
افتاب بدی بود......داشتم ضعف مییکردم...
دلم نمیومد برم خونه...
یاد اون روزی افتادم که گفتی میام مشهد اما نمیتونم بیام دیدنت...
بعد ک زنگ خورد و داشتم میرفتم دیدم تو جلوی دری!!!
خودت دیدی ک چقد خوشال شدم!!
اره.....
اینم تموم شد.....
بچه ها حال یکی از دوستام ب نام ندا خیلی بده.....
یکی از دوستای خونوادگی......
از بچگی ناراحتی قلبی داشته و هرماه میومده تهران واسه چکاپ...
دفه ی اخری ک اومدن...توی بیمارستان یه میکروبی وارد رگ ائورتش میشه و رگشو پاره میکنه...
الانم خیلی وضعش خرابه.......دیگه نمیتونه حرف بزنه.....
+واقعا برام درد داره..امیدوارم حالش خوب بشه.......
از وقتی شنیدم اصابم داغونه.....
(یاد روزی میوفتم که اومدیم خونتون کردستان....
لباسای کردیتو تنم میکردی.....با هم عکس گرفتیم......)
بچه واسش دعا کنین.....ندا25سالشه...خیلی ماهه..
که چـــــــــــــــی
مثلا؟؟؟؟؟
-------------------------------------
به سلامتی ایرانسل که
بهمون یاد داد...
قبول کردن بعضی از پیشنهادها فقط
از اعتبار ادم کم میکنه...!
----------------------------------
کاش دنیا
یکبار
هم که شده
بازیش را به ما می باخت
مگر چه لذتی دارد
این بردهای تکراری
برایش؟
-----------------------------------------------
شکستن دل، به شکستن
استخوان دنــده میماند؛
از بیرون همهچیز روبهراه است
اما هر نفس،
درد است که میکشی...
--------------------------------------------
نمی بخشمت
ولی فراموشت می کنم
همیشه به همین سادگی از ادمای بی ارزش می گذرم
.
------------------------------------------------
نـه تـلـخــــــم ،
نـه شـــیــریـن .
مــزه ی بی تفاوتی می دهم این روزها !
جنــــس حـالم
زیـاد مـرغــــــوب نیســت ...
---------------------------------------------------------
همیشه
در حالی که... یه عالمه حرف بیخ گلوت چسبیده!
یه عالمه اشک توی چشماته! یه
عالمه حسرت توی دلت تلنبار شده...
باید بگی : خب... خدافظ ...!
--------------------------------------------
آدما بیشتر دوس دارن
یواشکی های کسی که دوسش دارنو ببینن
یه دختر دلش میخواد عشقشو وقتی خسته رو تخت
دراز کشیده ببینه...
یا موقعی که جلوی تلوزیون ولو شده... وقتی جلوی یخچال با
شیشه آب میخوره... وقتی داره ماشین میشوره یا حتی موقعی که داره از ته دل قهقهه
میزنه!
یه پسر دوس داره عشقشو وقتی داره آرایش میکنه ببینه... وقتی داره موهاشو
درست میکنه... یا وقتی با موهای خیسشو تند تند با حوله خشک میکنه... وقتی گوشه ی
تختش مچاله شده و داره با موبایلش ور میره... یا داره لاک میزنه ...شایدم وقتی که
داره درس میخونه!!
اینا بیشتر قند تو دل آدم آب میکنن.... عشقه دیگه!
--------------------------------------
هر بار که می خواهم به سمـتـت بیایم یادم می افتد ”دلـتـنـگی” هرگز بهانه خوبی برای تکرار یک اشتباه نیست...
-------------------------------------
این که تو با دیگری باشی و من با خیال تو ؛ صد شرف دارد به این که من با تو باشم و تو با فکر دیگری..
----------------------------------------
خدایا ... تو دنیای ما آدمها ...
یه حالتی هست به نام " کم آوردن "
تو که خـدایی و نمی تونی
تجربه ش کنی،
...
خوش به حــالــت .
----------------------------
شخصیت منو با برخوردم اشتباه نگیر، شخصیت من چیزیه که من هستم، اما برخورد من بستگی داره به اینکه : " تو " کی باشی
----------------------------------------
قبول که ما ، دو خط موازی
هیچگاه به همدیگر نمی رسیم
فقط
کمی فاصله را
کمتر کن
می خواهم بهتر ببینمت ..
-------------------------------------------
هــرچــه من "دل" مــــی دادم...
تـــو "دل" مـــی بریدی
"دل ها" خوب بــُر خورده بود اگر...
زیر و رو نمــــی کشیدی ...
------------------------------------------
بـه چـشـمـهـایـت بگــو . . .
نـگـاهـم نـڪـنـنـد ...
بـگـو وقـتـے خـیـره ات مـے شـوم
ڪـارشـاטּ بـه ڪـار خـودشـاטּ بـاشـد . . . !
نـه ڪـه فـڪـر ڪـنـے خـجـالـت مـے ڪـشـم هـا . . .
نـه !
حـواسـم نـیـسـت . . . عـاشـقـت مـی شـوم . . .
----------------------------------------------
هر جا که می بــیـنم نوشته " خــواســـتن تــوانــســتـن اســت "
واقــعا آتـــــیــش مـــی گــیـــرَم . . . :)
یــعـنـی نــخـواسـت کـه نــشــد ؟
-----------------------------
"خاموشـــی" بهانه ست ...
مشترک ِ مورد ِ نظر "فراموشـــی" داره ..!!
-----------------------
یه نصیحت به دوستانی که دلشون گرفته....
تفی را که انداختید زمین بزارید یکی
دیگه جمعش کنه....
-----------------------------------
چه پر جرات میشود در برابرت ، کسی که میفهمد از ته دل دوسش داری ..
------------------
لااقل شبها که مي خوابيـــ ـ ـ ـ
کمي فکر کن
به دليـ که فقط با يک حرف
تو
آرزوي مرگ کرد...
--------------------------------------
کاش وقتای تنهایی
یکی از تو سایه می اومد و مثل پسرخاله میگفت:
نون بگیرم؟
نفت بیارم؟
ا، دلت گرفته؟
میگفتم آره...
بعد فقط میشست کنارمُ سکوت میکرد...
میگفت به درک که رفته ...
من هم مثل کلاه قرمزی سرمُ میذاشتم رو زانوش...
همین، فقط همین.
-------------------------------
درد دارد وقتی میرود و همه میگویند دوستت نداشت،و تو نمیتوانی به همه ثابت کنی که هر شب با عاشقانه هایش خوابت میکرد.
-------------------------------------
فقط آرزو میکنم وقتی دوباره هوای من بـه سرت زد.
آنقدر آسمان دلت بگیرد کـه
بـا هزار شب گریه چشمانت ,باز هم آرام نگیری
--------------------------------------------------------------------
گاهی جواب تمام نگرانیات
میشه یه جمله که میکوبتش تو صورتت "بهم گیر نده" !!!
بعضی وقتها شریک تمام دلتنگی ها و اشک و خاطراتت ------------------ با این همه اتفاق توی زندگیم ، دلم می خواد یه هو چند نفر بیان جلوم و بگن ، با
اونجا " بای بای " کن !! ---------------------------------- آنقدر از راه رفتن با تو در جاده لذت می برم که می خوام به جای خونه واسه عشقمون
يه عالمه جاده بسازم .... ----------------- یه روزایی هست تورابــطه هــا بــعد دلــت می خواد یـــه روزایی هستـــ کــه دوست داری داد بــزنی ---------------------------------------- فاجعه یعنى . . . آنقدر در تو غرق شده ام كه از تلاقى نگاهم با دیگرى احساس خیانت میكنم!!! -------------------------------------- بعضیا تکلیفشون با خودشون هم مشخص نیست ---------------------- بزرگترین حرف های کینه توزانه با این جمله توجیه میشه : ------------------------------------ لطفا خودت زحمت این «بی» را بکش -------------------------------------- گاهی فقط یک تشابه اسم برای چند لحظه ------------------------------
--------------------------------------
فقط یه شماره اس ...
شماره ای که دست و دلت میلرزه وقتی میخوای بگیریش!
آخرشم بیخیال میشی
....
تو این مدت مقابل دوربین مخفی بودی !!
بعد همه چی
تموم شه ، همه چی ...!
دِلـِـتــ میگیـــره ...
ســـرد میشــــی
...
از صبـــوری کــردن
ازدوری !
... از فـــاصله ...
از انتظـــار
...
خستـــه میشـــی ...
حتــی وقــتی ســردی
وقتی نــمی تونی عین بقیــه
روزهــا
واســـه ی هم خاطره ات لحظه هـــای عــاشقانه بسازی
بـــاز هــم
اندازه ی همون موقع هـــا
که گــرمی
که خــوبی
که دلـــیل آرامششی ...
دوســتتـــ داشــته باشـــه ...
ایـــن دوســت داشــتـــن و نشونت بده ...
حتـــی وقتی هــر چی میاد طرفت پسش می زنــی ...
لعنتـــی ! بفهم !
ایــن ســرما ربطــی بــه کــم شدن احــساسم نداره !
مال دلتــنــگیــه !
دلتنگـــی واســه خـــود ِ تـــــــو
میری سمتش ازت فرار میکنه
ازش
دور میشی دلش هواتو میکنه !!!
” به خاطر خودت میگم
“
بگذارش جلوی «معرفت»
بچسبانش تنگٍ نام
قشنگ خودت
من دلم نمی آید از این کارها بکنم . . . .
باعث میشه دقیقاً احساس کنی
که
قلبت داره از تو سینه ات کنده میشه
می بندم این دو چشم پر آتش را
تا ننگرد درون دو چشمانش
تا داغ و پر تپش نشود قلبم
از شعله نگاه پریشانش
می بندم این دو چشم پر آتش را
تا بگذرم ز وادی رسوایی
تا قلب خامشم نکشد فریاد
رو می کنم به خلوت و تنهایی
ای رهروان خسته چه می جویید
در این غروب سرد ز احوالش
او شعله رمیده خورشید است
بیهوده می دوید به دنبالش
او غنچه شکفته مهتابست
باید که موج نور بیفشاند
بر سبزه زار شب زده چشمی
کاو را به خوابگاه گنه خواند
باید که عطر بوسه خاموشش
با ناله های شوق بیآمیزد
در گیسوان آن زن افسونگر
دیوانه وار عشق و هوس ریزد
باید شراب بوسه بیاشامد
ازساغر لبان فریبایی
مستانه سر گذارد و آرامد
بر تکیه گاه سینه زیبایی
ای آرزوی تشنه به گرد او
بیهوده تار عمر چه می بندی
روزی رسد که خسته و وامانده
بر این تلاش بیهده می خندی
آتش زنم به خرمن امیدت
با شعله های حسرت و ناکامی
ای قلب فتنه جوی گنه کرده
شاید دمی ز فتنه بیارامی
می بندمت به بند گران غم
تا سوی او دگر نکنی پرواز
ای مرغ دل که خسته و بی تابی
دمساز باش با غم او ‚ دمساز
+فروغ
شده یه چیزی تو دلت سنگینی کنه….؟؟؟
خیلی سخته آدم کسی رو نداشته باشه…
دلش لک بزنه که با یکی درد دل کنه ولی هیچکی نباشه…
نتونه به هیچکی اعتماد کنه…
هر چی سبک سنگین کنه تا دردش رو به یکی بگه نتونه,
آخرش برسه به یه بن بست …
تک و تنها با یه دلی که هی مجبورش می کنه اونو خالی کنه …
اما راهی رو نمی بینه سرش روکه بالا می کنه آسمون رو می بینه
به اون هم نمی تونه بگه…
خبری از آسمون هم ندیده
مگه چند بار اشک های شبونش رو پاک کرده…؟!
بهش محل هم نداده
تا رفته گریه کنه زود تر از اون بساط گریه اش رو پهن کرده تا کم نیاره …
خیلی سخته ادم خودش رو به تنهایی خوش کنه اما دلی داشته باشه که مدام از تنهایی بناله…
خیلی سخته ادم ندونه کدوم طرفیه؟!
خیلی سخته ادم احساس کنه خدا اونو از بنده هاش جدا کرده …
خیلی سخته ندونی وقتی داری با خدا درددل می کنی داره به حرفات گوش می ده یا …
پرده ی گناهات اونقدر ضخیم شده که صدات به خدا نمی رسه…. ؟
+تنهایـــــــــی را ترجیح می دهــــم؛
به تن هایــــی که روحشـــــان با دیگریســـــــت!!!!
معلم پرورشیمون اومد تو کلاس و گفت:
-کی میتونه وبلاگ درست کنه؟واسه مسابقه........
-من و چند نفر دیگه دستمونو بردیم بالا......
-من:خوب خانوم درست کردیم چه کار کنیم؟؟؟؟
-خانم:وبلاگتو بریز تو سی دی!!!!!!
من:چیییییییییییییییییییییییییی خانوووووووووم؟اخه چجوری؟؟؟
خانم:اونش دیگه به من ربطی نداره.......
+اخه چجوری وبلاگو میریزن تو سی دی؟؟؟
خدااااااااااااااااااااااااااااا
+خدایا!
به تو سپردمش....
اما یه خواهشی ازت دارم.....
یه روزی.....
يه جایی........
بغل غریبه...
مست مست
بدجوری یاد من بندازیش
+همسایمون اومده خونمون.......واسه ثبت نام کارش بره اینترنت.......
بش میگم اینجا باید عکستو بذاری ما اسکنر نداریم......
میگه:دستت درد نکنه فردا میرم کافی شاپ! میگم واسم درستش کنه!!!!!
و من
(طرف لیسانسه ریاضیه)
کــوچــه های ِ قدیمی را باریـک می ساختنَد
تا آدَمْ هــا به هَم نزدیک تر شَوند
حَتی در یک گُذَر...
اکنـــون چِقَدر آواره ایم...
در این هَمـه اتوبان سَرد...!
دستانمـ رآ که می گیری
من دیگر از آن خود نیستم!
حرارتم به اوج میرسد!
و نمیدانم که این از شرم است
یآ
تصور روزهآیی که باید نبودت را لمس کنم
هرنتی کــــِ که از عشق سخن بگوید؛
زیباســـــت
حالا
سمفونــــــــی پنجم «بتهون»باشد
یا
زنگ تلفنی که در انتظار صدای توست.
همین ها هستن که یه روزی بدجور از پشت بهت خنجر میزنن!!
من از اون زخم خورده هام....
وقتی بهترین دوستت٬که به همه میگی من به این اعتماد دارم و میای از عشقت و زندگیت پیشش میگی
بدجور بهت پشت پا میزنه دیگه باید فاتحه بقیه رو خوند....
چند وقتی هست که متوجه شدم فری خیلی به ((م)) گیر میده...
واسه سال نو بهش اس میده.....به بهانه های مختلف....بعد به من میگه چه اشکالی داره؟؟
دیشب((م)) گفت که مواظب دوستات باش...این دختره فری خیلی به من اس میده.....
دیگه با اونم دعوا کردم.....بش گفتم اگه تو جوابشو ندی اون دیگه ول کنت میشه!!
صب تو مدرسه باهاش یه جوری بودم....تا یه حرفی میزدم میگفت نکنه ((م)) چیزی بت گفته....
میگن تا چوبو برمیداری گربه دزده حساب کار دستش میاد.......
به دوستاتون اعتماد نکنین.......به هیچ وجه!!!!!
+ناراحتم!
توسال جدید تقریبا هر شب به بهانه های مختلف دعوا و گریه......
+به فری میگم مهم نیس واسم!!میگه معلومه از اشکی که تو چشاته!
+خدایا مرا در برابر دوستانم حفظ فرما٬خودم از پس دشمنانم بر می ایم......
دلم تنگ شدهها را، عاشقتمها را…
این جملهها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمیکنی!
باید آدمش پیدا شود!
باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!
سِنت که بالا میرود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکردهای و
روی هم تلنبار شدهاند!
فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمیتوانی با خودت بِکشیاش…
شروع میکنی به خرج کردنشان!
توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی
توی رقص اگر پابهپایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند
توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد
در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خندهات انداخت و اگر منظرههای قشنگ را نشانت داد
برای یکی یک دوستت دارم خرج میکنی برای یکی یک دلم برایت تنگ میشود خرج میکنی! یک چقدر
زیبایی یک با من میمانی؟
بعد میبینی آدمها فاصله میگیرند متهمت میکنند به هیزی… به مخزدن به اعتماد آدمها!
سواستفاده کردن و معرکهگیری…
اما بگذار به سن و شرایط تو برسند!
بگذار صندوقچهشان لبریز شود آنوقت حال امروز تو را میفهمند بدون اینکه تو را به یاد بیاورند
غریب است دوست داشتن.
و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...
وقتی میدانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...
و نفسها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛
به بازیش میگیریم هر چه او عاشقتر، ما سرخوشتر، هر چه او دل نازکتر، ما بی رحم تر.
تقصیر از ما نیست؛
تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شدهاند
دکتر شریعتی