دوران جوانی

جمع تمام قطره ها میشود دریا، بیا دریا شویم

دوران جوانی

جمع تمام قطره ها میشود دریا، بیا دریا شویم

تولد داداشیه

محمد علی نوشت :


سلاملکم


تولد داداشیـــــــــــــــــــــــــــــــــــه هـــــــــــــــــورااااااااااااااااااااااااا


با این که جفتمون در ایام امتحانیم ولی گفتم یه پس بزنم تولدش رو تبریک بگم


داداشی ایشالا 150 ساله دیگه زنده باشی و مثل الان باحال و با نشاط باشی


تـــــــــــــــــــــولــــــــــــــــــــــــــدت مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــبــــــــــــــــــــــــــــــارک



-------------------------------------------------------------------------------------------------


شهاب نوشت :


منو داداشتی به طور اتفاقی هردوتامون با هم آپ کردیم ولی خودمون هم خبر نداشتیم که داریم با هم آپ میکنیم



سلام سلام


فقط میخواستم تولد خودمو به خودم تبریک بگم


8 تیر 1369 به دنیا آمدم .... 7 صبح ...واسه همینه همیشه سحرخیزم


یادم نمیاد به دنیا که امدم چند کیلو بودم ... ولی مامان میگفت خیلی تپلو بودم ..4 یا 5 کیلو


اسمو اول میخواستن بذارن شهروز ... ولی مثل این که اون موقع این اسم رو اجازه


نمیدادن و در نتیجه اسمم شد شهاب ....


فکر کنم خیلی بچه ی پر دردسری بودم ...(جهت اطلاعات بیشتر به حرفهای مادرم گوش کنید)


یادمه همیشه با لپام مشکل داشتم .. اخه هرکی از سر راه میومد لپامو میکشید


با دندونام هم مشکل داشتم .. اخه دندونام ریخته بودن و همه بهم میگفتن که دندوناتو موش


خورده ؟ ( از این جمله متنفرم )


کمی بزرگتر که شدم وارد مهدکودک شدم ... آرزوی شغل آیندم : سیگار فروش


کمی با آرزو های بقیه ی بچه ها فرق داشت ولی خوب آرزو بود دیگه


کمی بعد تر دبستان ... دعوا شروع شد ... مامان یک روز درمیون میومد مدرسه


کمی بعدتر راهنمایی ... یه ذره آروم تر شدم ... دیگه دعوا تو مدرسه نمیکردم ... زنگ آخر


کمی بعدتر دبیرستان ... نقل مکان کردیم تهران ... هنرستان .. رشته ی کامپیوتر...دعوا زنگ آخر


تو خاک سفید ...


کمی بعد تر ... کنکور قبول نشدم ... نقل مکان کردیم مشهد و من شروع کردم به درس خوندن


یک سال بعد کنکور قبول شدم ... 


خدارو شکر میکنم چون تو زندگیم هیچی کم نداشتم ...پدر و مادر و خواهر بی نهایت دوست


داشتنی داشتم که همیشه بهشون عشق می ورزم ...


خلاصه ای بود بر زندگی ما ...



راستی من و محمد علی داداش هستیم ... ولی به صورت مجازی ... توی اینترنت با هم آشنا


شدیم و الان فکر میکنم یه 4 یا 5 سالی هست با هم هستیم ... واقعا بهترین داداش دنیاست


ازش به خاطر همه چیز تشکر میکنم



بعدا نوشت : از مامان پرسیدم .. دقیقا 4 کیلو 800 گرم بودم


بعدا نوشت : خلیج فارس یا خلیج عرب ؟ رای بدید .. اینجا

پست های میهن بلاگ

چند روز پیش رفتم  وبلاگ قبلیمون توی میهن بلاگ ... یادش بخیر .. واقعا دورانی بود


چند تا از پست های خودمو توی اون وبلاگ در ادامه مطلب میذارم .. واسه این که بتونم این


مطالب رو نگه دارم واسه همیشه ... یادش بخیر


خوب یه نکته دیگه این که دوستانی که مارو لینک کردن یه لطفی بکنن و این لوگو رو توی


وبلاگشون بذارن..هر زمان که ما به روز شدیم این لوگو تغییر میکنه ..( جادوگریه)


این عکسش :


این هم کدش :


نکته : عکس در داخل وبلاگ شما کوچک است


نکته : وقتی کد رو گذاشتید به ما خبر بدید ... ممنون






پست های میهن بلاگ در ادامه مطلب :

ادامه مطلب ...

همینطوری

 اهداف از این پست :


1- این که پست قبلی به دلیل تعداد نظرات بالا خیلی بخش نظرات سنگین شده بود


۲-یک تیره خواستم یه چیزی بگم


۳-واسه این که دورهمیم بخندیم


4- 8 تیر تولدمه .. خواستم خبر بدم ... نه این که انتظار داشته باشم ها ... همینطوری گفتم


ادامه مطلب ...