دوران جوانی

جمع تمام قطره ها میشود دریا، بیا دریا شویم

دوران جوانی

جمع تمام قطره ها میشود دریا، بیا دریا شویم

یکی بود یکی نبود!

راستی دیدن؟! 
مهدوی کیا که قبل از این که دست بند سبز ببنده و از تیم بره کلی همه جا تحویلش می گرفتن و می گفتن امید تیم ماست و اینا؟!  اما بعد از جریان دستبند سبز و خداحافظی تو تلویزیون گفتن فلان روزنامه گفته که مهدوی کیا دیگه بازیکن خوبی نیست و خوب بازی نمی کنه! می بینین سیاست چه می کنه؟! حالا بازم بگین آقای فلانی رئیس جمهور خوبیه و اقتدار داره! البته واقعاً اقتدار دارن که قبل از انتخابات حقوق ها رو زیاد کردن و بعد از انتخابات دوباره کم کردن! این خودش آخره اقتداره! نمی دونم تا کی می خواین طرف دروغ و کلاه برداری رو بگیرین! به قول آقای کروبی نن جون منم که فوت کرده می فهمه!(البته مادر بزرگ من خوشبختانه در قید حیات هستن!) مرده ها می فهمن! نمی دونم چرا زنده ها....! البته می گن انسان مرده متحرکه! وقتی که از این دنیا رفت تازه زنده میشه! راستی! حال آقای دوست اسرائیل چطوره؟! جناب مشایی رو میگم! رهبر گفتن از ایشون استفاده نکنید...از معاون اولی خودش استعفا داد بعد رئیس جمهور کردش سر دفتر! اینا همش نشون دهنده اقتداره رئیس جمهوره به خدا! البته نمی دونم کشتار جوون های مردم مثل ضحاک مار دوش هم  اقتداره یا نه و همین طور زندانی کردن کسایی که دنبال حقشون اومدن! دولت کلاً بیش از حد عدالت محوره! البته نه این که دولت در محور عدالت باشه! بلکه عدالت در محور دولته!  یعنی چی؟! یعنی این که کارایی که دولت می کنه، عدالت محسوب میشه! نه این که کارهایی که عدالته، دولت میکنه!
معنی عدالت محور
مؤید باشید!(به امید روز های سبز)

19 به 20

بچه که بودم هی دعا میکردم که خدایا سریعتر بزرگتر بشم بتونم کارایای

بزرگونه انجام بدم ... از وقتی که 18 سالم شد و از نظر قانونی یه سری کارا

تونستم بکنم احساس کردم که ای کاش هنوز بچه میموندم و بقیه واسم کار

میکردن ... و حالا که 20 سالم شده دیگه هی دعا میکنم که کاش هنوز 10

سالم بود ... هی یادش بخیر اون دوران ...

همچین میگم اون دوران انگار که 50 سال قبل رو میگم ...

خلاصه این که امروز روز تولد من بود ... از صبح تا حالا چند تا اس ام اس

داشتم که تبریک گفتن .. مامان و بابا و خواهر و پسر داییم تبریک گفتن

من اصلا اهمیت نمی کم که کسی واسم کادو بگیره یا نه ... من تنها به یه

 چیز خیلی اهمیت میدم ..

اونم اینه که کسی یادش باشه که امروز تولد منه ... این خیلی واسم

مهمه .. همین چیزاست که انسان ها رو به هم نزدیک میکنه ...

 به صورت مجازی ...

موفق باشید ...

همینطوری

دیروز بلاخره پسر عموم تشریفشونو بردن ... البته رفتنشم بی دردسر نبود ... باید آقا رو میبردم

پلیس راه تا اونجا بتونه اتوبوس ها ی شمال رو سوار بشه ... راستش وقتی رفت احساس کردم که

یه ذره دوباره تنها شدم .. وقتی بود با هم حرف میزدیم و توی اتاقم تنها نبودم و با هم بازی کامپیوتری

 میکردیم ... ولی حالا که رفت دوباره تنها شدم ...

هر چند بعضی وقتا میومد روی اعصابم ولی خوب بهش عادت کرده بودم ... خداحافظ پسر عموی عزیز

خوب ...

خوب برنامه اینطوری شد که من فردا ساعت ۳ بعدازظهر برم مسافرت ... کجا !!!! ؟ ... نمیگم کجا

امیدوارم توی این یه هفته که من نیستم به همه تعطیلات تابستون خوش بگذره ...

نمره هام بهتر شد ... زبان ++C رو که 3 واحد بود شدم 19.5 ... و ریاضی عمومی که قبلا بهم 13 داده

 بود،داد 15 ... و بقیه ی نمره هام مثل قبل ... اندیشه 11.75 و ادبیات 14.5 و زبان خارجه 17 ...

و در آخر این که همتونو دوست دارم و امیدوارم که در تمام کارهای زندگیتون موفق باشید

من در طول سفر گه گاهی میام به نظرات سر میزنم پس نظر یادتون نره ...